ایران اهورایی

این وبلاگ درباره میهن من ایران است

ایران اهورایی

این وبلاگ درباره میهن من ایران است

کوروش بزرگ بزرگترین حامی حقوق بشر

ترجمه و انتــشار فرمــان کــورش بــزرگ (کــورش دوم) پــرده از نادانــسته‌های بســیار برداشت و بزودی بعنوان «منشور آزادی» و «نخستین منشور جهانی حقوق بشر» شهرتی عالمگیر یافت و نمایندگان و حقوق‌دانان کشورهای گوناگون جهان در سال 1348 خورشیدی با گردهمایی در کنار آرامگاه کورش در پاسارگاد، از او بنام نخستین بنیاد‌گذار حقوق بشر جهان یاد کردند و او را ستودند. حقوقی که انسانِ امروز پس از دوهزاروپانصد سال در اندیشة ایجاد و فراهم‌سازیِ آن افتاده است و آرزوی گسترش آنرا در سر می‌پروراند.

(نسخه‌بدلی از منشور کورش به عنوان کهن‌ترین فرمانِ شناخته‌شدة تفاهم و همزیستی ملت‌ها در ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورک نگهداری می‌شود. این کتیبه در فضای بین تالار اصلی شورای امنیت و تالار قیمومت جای دارد).

چه چیز باعث شده است تا فرمان کورش به این پایه از شهرت برسد؟ پاسخ این پرسش هنگامی دریافته می‌شود که فرمان کورش را با نبشته‌های دیگر فرمانروایان همزمان خود و حکمرانان امروزی به سنجش بگذاریم و بین آنها داوری کنیم.

آشور نصیرپال، پادشاه آشور (884 پ‌م.) در کتیبة خود نوشته است: ‘‘… به فرمان آشور و ایشتار، خدایان بزرگ و حامیان من … ششصد نفر از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار نفر از اسیران آنان را زنده زنده در آتش سوزاندم … حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم … بسیاری را در آتش کباب کردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم، هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم."

در‌کتیبة سِـناخِـریب، پادشاه آشور (689 پ‌م.) چنین نوشته شده است: ‘‘… وقتی که شهر بابِـل را تصرف کردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانه‌هایشان را چنان ویران کردم که بصورت تلی از خاک درآمد. همة شهر را چنان آتـش زدم کـه روزهای بسـیار دود آن به آسـمان می‌رفـت. نهـر فـرات را به روی شهر جاری کردم تا آب حتی ویرانه‌ها را نیز با خود ببرد."

در کتیبة آشور بانیپال (645 پ‌م.) پس از تصرف شهر شوش آمده است: ‘‘… من شوش، شهر بزرگ مقدس … را به خواست آشور و ایشتار فتح کردم … من زیگورات شوش را که با آجرهایی از سنگ لاجورد لعاب شده بود، شکستم … معابد عیلام را با خاک یکسان کردم و خـدایـان و الـهه‌هـایشان را به باد یغما دادم. سپاهیان من وارد بیشه‌های مقدسش شدند که هیچ بیگانه‌ای از کنارش نگذشته بود، آنرا دیدند و به آتش کشیدند. من در فاصله یک ماه و بیست و پنج روز راه، سـرزمـین شـوش را تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرع کردم … ندای انسانی و … فریادهای شـادی … به دست من از آنجا رخت بربست، خاک آنجا را به تـوبـره کشیدم و به ماران و عـقرب‌ها اجازه دادم آنجا را اشغال کنند."

و در کتیبة نَـبوکَـد نَـصَر دوم، پادشـاه بـابل (565 پ‌م.) آمـده است: ‘‘ … فرمان دادم که صد هزار چشم در آورند و صد هزار ساق پا را بشکنند. هزاران دختر و پسر جوان را در آتش سوزاندم و خـانـه‌ها را چنان ویران کردم که دیگر بانگ زنده‌ای از آنجا برنخیزد."

 این رویدادهای غیر انسانی تنها به آن روزگاران تعلق ندارد. امروزه نیز مردمان جهان با چنین ستم‌ها و خشونت‌هایی روبرو هستند. هنوز جنایت‌های آمریکا در ژاپن و ویتنام، فرانسه در الجزایر، ایتالیا در حبشه و لیبی، پرتقال و اسپانیا در آمریکای لاتین، و انگلستان در سراسر جهان، از یادها نرفته‌اند. مردم هرگز فراموش نخواهند کرد که در عراق بمب‌های شیمیایی بر سر مردم بی‌دفاع هلبچه فروریخت و همة آنان از پیر و جوان و زن و کودک به وضعی رقت‌انگیز نابود شدند. در افغانستان و در میان سکوت حیرت‌انگیزِ جهانیان، صدها هزار تن از مردم غیر‌نظامی و بی‌دفاع شهرها قربانی مطامع ابر‌قدرت‌های امروز و گروهای سیاسی کشور می‌شوند، در حالیکه در زندگی روزمره نیز از قحطی و بیماری‌های همه‌گیر، از گرسنگی و وبا و سرما رنج می‌برند. در بوسنی و در کانون اروپای متمدن تنها به انگیزه‌های نژادی مردم و کودکان را بی‌دریغ و دسته‌جمعی به کام مرگ می‌فرستند. در مکه جامة سپید زائران را به سرخی می‌آلایند و جان و مال و ناموس آنان را مباح می‌شمرند.

کشورهای بزرگ و پیشرفته و متمدن جهان، سلاح‌های مرگبار کشتار جمعی و بمب‌های شیمیایی و میکربی خود را دیگر مستقیماً بر کاشانة مردم رها نمی‌کنند، بلکه آنها را به بهایی گزاف در اختیار کشورهایی همچون عراق می‌گذارند تا بر سر جوانان ایران زمین بریزد و آنگاه باز هم به بهای گزاف به درمان زخم‌های آنان بپردازند و از نقض حقوق بشر گلایه کنند و خود را بزرگترین پشتیبان آن بدانند.

 اما علیرغم رفتارهای ناپسند پادشاهان آشور و بابل و حکمرانان امروز جهان، کورش پس از ورود به شهر بابل و با دارا بودن هرگونه قدرت‌عملی به عنوان شاه نیرومندترین کشور جهان، نه تنها پادشاه مغلوب را مصلوب نکرد؛ بلکه او را به حاکمیت ناحیه‌ای منصوب، و با مردم شهر نیز چنین رفتار نمود: ‘‘ … آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همة مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای بابلی) دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد؛ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. برده‌داری را برانداختم. به بد‌بختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همة مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد … فرمان دادم … تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همة خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. اهالی این محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌های آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم."

کورش پس از ورود به شهر بابل (در کنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی) فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر کرد که قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند. هزاران آوند زرین و سیمین آنان را که پادشاه بابل از ایشان به غنیمت گرفته بود، به آنان بازگرداند و اجازه داد که در سرزمین خود نیایشگاهی بزرگ برای خود بر پای دارند. رفتار کورش با یهودیان موجب کوچ بسیاری از آنان به ایران شد که در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و ایرانیان جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد و آنان ایران را میهن دوم خود می‌دانسته‌اند. در این باره در باب‌های گوناگون اسفار عَـزرا و اشعیا در کتاب تورات (عهد عتیق)، ضمن نامبر کردن کورش با عنوان «مسیح خداوند» آمده است: ‘‘ خداوند روح کورش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی صادر کند و بنویسد: کورش پادشاه فارس چنین می‌فرماید که یَـهُـوَه/ یَـهْـوِه خدای آسمان مرا امر فرموده است که خانه‌ای برای او در اورشلیم که در یهودا است، بنا نمایم. پس کیست از شما از تمامی قوم او که خدایش با وی باشد و به اورشلیم که در یهودا است برود و خانه یَـهُـوَه را که خدای حقیقی است در اورشلیم بنا نماید …؟ پس همگی برخاسته و روان شدند تا خانة خداوند را که در اورشــلیم است، بـنا نمایند. ... و کورش پادشاه، ظروف خانة خداوند را که نَـبوکَـد نَـصَـر آنها را از اورشلیم آورده و در خانة خود گذاشته بود، بیرون آورد و به رئیس یهودیان سپرد."

 در اینجا مایلم بخصوص به این نکته تاکید کنم که با وجود اینکه منشور کورش بزرگ را «نخستین اعلامیه حقوق بشر» می‌دانند، اما نوآوری چنین فرمانی از کورش نبوده است؛ بلکه این فرمان فرایند فرهنگ ایرانی بوده است. فرهنگی که هرگز دستور به غارت و آدمکشی و ویرانی نداده است. و کورش این رفتار را از مردمان سرزمین خود، از نیاکان خود، از فرهنگ رایج کشورش، در آغوش مهرآمیز مادر و از پرورش او آموخته بوده و بکار بسته است. سرافرازی نخستین بیانیه جهانی حقوق بشر نه تنها برای کورش، بلکه همچنین برای فرهنگ کشوری است که سراسر پهنة پهناور آن از کهن‌ترین روزگاران تابش‌گاهِ اندیشة نیک و کردار نیکی بوده است که امروزه و از پس هزاران سال مردمان جهان در آرزو و آرمان فراهم ساختن آن هستند.

منشور کورش هخامنشی ارمغانی است از سرزمین ایران برای جهانی که از جنگ و خشونت خسته است و از آن رنج می‌برد

وصیت نامه داریوش کبیر به فرزندش:

وصیت نامه داریوش کبیر به فرزندش:
اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و
در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای
احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند
.
جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه
نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب
و شعائر آنان را محترم شمرد .

اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری
و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر
نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این
خزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری
از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت
از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان
.
مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل
رضایت خاطرش را فراهم کن .

ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و
من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه
هست در مصر آموختم. چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به
وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد
شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که
همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد
از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری
خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار
منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی
داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود.

هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان
مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار
های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند
نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری
رعایت دوستی نمایی.

کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال
سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی
خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور
کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها
ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .

(توجه کنید: همان کانالی که بعد از دو هزار و دویست سال، به عنوان
کانال سوئز توسط اروپایی‌ها ساخته شد.)

اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و
امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید
این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به
یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .

توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه
نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود
بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان
بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با
مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت
زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .

افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر
با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ،
اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و
تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می
شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند
بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و
عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش
تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید
آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی
را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در
قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر
بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر
بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد
زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور
باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو
هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی،
غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک
دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه
دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.

زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی
داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای
صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.

هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور
تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی
شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و
شهرسازی را در درجه اول قرار بده .

عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت
پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به
تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم
کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .

بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو
اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را
کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک
شده است .

منابع:
- تاریخ شاهنشاهی هخامنشی نوشته اُمتد ، ترجمه دکتر محمد مقدم، انتشارات
دنیای کتاب
- ایران از آغاز تا اسلام، نوشته رمان گریشمن ، ترجمه دکتر محمد معین،
انتشارات علمی فرهنگی

نام روزهای ماه در ایران باستان

نام روزهای ماه در ایران باستان

ایرانیان برای هر روز از 30 روز یک ماه، نام ویژه‌ای داشتند در آنها بنگرید تا ببینید اجداد نیک سرشت ما روزهای خویش را به چه نامهایی می شناختند و آغاز می کردند...باید بگویم روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم بنام دی می باشد که به مفهوم آفریدگار است.برای این که در شمارش روزها این 3 روز از هم باز شناخته شوند آنها را با نام روزهای پشت سرشان می خواندند. پیشکش می کنم به تمام دوستداران فرهنگ ایران زمین!

1ـ اورمزد:ساده شده اهورمزدا
2ـ بهمن:اندیشه نیک
3ـ اردیبهشت: بهترین راستی و پاکی
4ـ شهریور: شهریاری نیرومند
5ـ سپندارمد: فروتنی و مهر پاک
6ـ خورداد: تندرستی
7ـ امرداد: بی مرگی و جاودانگی
8ـ دی بآذر: آفریدگار
9ـ آذر: آتش،فروغ
10ـ آبان: آبها،هنگام آب
11ـ خیر«خور»: آفتاب
12ـ ماه: ماه
13ـ تیر: نام ستاره باران
14ـ گوش«گئوش»: جهان،زندگی هستی
15ـ دی بمهر: آفریدگار
16ـ مهر: دوستی،پیمان
17ـ سروش: فرمانبرداری
18ـ رشن: دادگری
19ـ فروردین: فروهر،نیروی پیشرفت
20ـ ورهرام: پیروزی
21ـ رام: رامش،شادمانی
22ـ باد: باد
23ـ دی بدین: آفریدگار
24ـ دین: بینش درونی
25ـ ارد«اشی»: خوشبختی،داریی
26ـ اشتاد: راستی
27ـ آسمان:آسمان
28ـ زامیاد: زمین
29ـ مانتره سپند: گفتار پاک
30ـ انارام: فروغ و روشنایهای بی پایان


برگرفته از yadeyar.ir

وصیت نامه کوروش بزرگ

وصیت نامه کوروش بزرگ
 
 اکنون که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من کمبوجیه باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .

هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.

توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران.

افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .

امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .

همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .

بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.

زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.

هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .

عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .

بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .


*قابل توجه دوستان که وصیت نامه کوروش بزرگ شباهت های زیادی به وصیت نامه داریوش

بزرگ دارد و این شاید بدان جهت است که اندیشه کوروش به جانشینانش نزدیک است.البته با

مقایسه وصیت نامه ها متوجه تفاوت خواهید شد*

آتشکده فیروز آباد

آتشکده فیروز آباد

 

شهرستان فیروزآباد :

شهرستان فیروزآباد که در حدود 120 کیلومتری جنوب شیراز واقع شده است ، از شهرستان های استان فارس می باشد . نام اصلی و قدیمی فیروزآباد ، شهر گور (جور) بوده که در سه کیلومتری شهر کنونی فیروزآباد قرارگرفته و در زمان ساسانیان مرکز حکومت اردشیر بابکان بوده است. بنا به گفته ابواسحق استخبری ، شهر گور به وسیله اردشیر در سرزمینی ساخته شد که آب راکد آنرا فراگرفته بود. این شهریار نذر کرد که یک شهر و یک آتشکده در محلی که بر دشمن خود پیروز گردد بسازد و چون در سرزمین شهر گور بر دشمن پیروزی یافت ، نذر خویش را ادا نمود دارای چهار دروازه است در خاور باب مهر، در باختر باب بهرام ، در شمال باب هرمز ، و در جنوب باب اردشیر .

آتشکده فیروزآباد :‌

این بنا از کاخهای ییلاقی اردشیر بابکان بشمار می رود که با مصالح لاشه سنگ و ملاط گچ احداث گردیده ، تزئینات بکاررفته در آن شامل گچبری های زیبا و رنگی داخل بنا و همچنین ستونهای شبیه ستونهای بکاررفته در نمای بیرونی کاخ است. کاخ دارای سه ورودی است که ورودی اصلی آن از جنوب بنا می باشد. در شرق و غرب حیاط ورودی اصلی ، در هر طرف دو اطاق با طاق گهواره ای وجود دارد. دو ایوان در شمال و جنوب این بخش ساخته شده است که پشت ایوان شمالی سه تالار گنبددار مربع شکل که هر کدام از تالارها دارای گنبدی با دهانه ای باز می باشند ، وجود دارد. تزئینات بکاررفته در این تالارها قابل مقایسه با تزئینات کاخ تچر (تخت جمشید) می باشند. کاخ به صورت دو طبقه است. بعد از این تالارها ایوانی رفیع که یادآور ایوان های بزرگ دوره اشکانیان است به چشم می خورد، در هر طرف این ایوان دو تالار با سقف های گهواره ای دیده می شود. جلوی ایوان اصلی برکه ای تقریبا مدور که با حصاری محصور شده ساخته شده است. ابعاد کاخ 64/54*75/115 متر و زیربنای کل کاخ با برکه مجموعا 8496  مترمربع می باشد.